میزگرد چالشها و چشمانداز توسعه ایران به عنوان بخش پایانی همایش سالانه مرزهای دانش اقتصاد توسعه با حضور علی دینی ترکمانی، عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، محمد ستاریفر، استاد دانشگاه، رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی و مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بایزید مردوخی و محمدسعید نوری نایینی برگزار شد. دینی ترکمانی ریاست این میزگرد را برعهده داشت و سایر کارشناسان به ارایه دیدگاههای خود درخصوص توسعه پرداختند.
بایزید مردوخی در ایران توسعه نامتوازن منطقهای را شاهدیم که باید به سمت توسعه مشارکتی گام برداریم. دو فرض بنیادی در اقتصاد ایران حاکم بوده که در همه تصمیمگیریهای اقتصادی بهویژه از 70 سال پیش، این دو فرض بدون آنکه راجع به آن صحبتی شود وجود داشته است. فرض اول نظام تدبیر به عنوان یک سیستم حقوقی و یک ماشین اداری در دولت است که این ماشین و این سیستم توانایی تولید محصولی را به نام توسعه دارد. این ماشین در سال 1327 که اولین برنامه عمرانی کشور آغاز شد هیچ تجربهای نداشت و نوپا بود. به قول مهندس سحابی زمانی در تهران 10شهردار در یک سال عوض میشد. به طور طبیعی اصلاحاتی در این ماشین صورت میگرفت اما در واقع این ماشین اصلاح نشده بود تا توسعه به بار آورد و این مشکل تا به امروز ادامه دارد. در نتیجه همیشه ایراداتی به برنامه و برنامهریزان وارد میشد؛ این مسایل سبب شد هرگز به آسیبشناسی نظام تدبیر پرداخته نشود. این فرض هنوز هم وجود دارد به هیچکس ماموریتی داده نشده است تا نظام تدبیر را با نیازهای توسعه کشور متناسب کند. تنها اقدامات صورتگرفته در برنامه سوم و چهارم توسعه بود که برنامه سوم به عنوان یکی از بهترین برنامههای ایران با خود برنامه اختلاط پیدا کرد. در برنامه سوم تا اندازهای نه به شکل منسجم، برخی اصلاحات نظام تدبیر به اجرا درآمد و در برنامه پنجم به طور کاملتر این اصلاحات پیشبینی شده بود تا اینکه برنامه چهارم در سال 84 به کاغذپاره تشبیه شد و اجرا نشد. فرض دوم این بود که در نظام برنامهریزی ما بیش از 60 سال حاکم بوده است که تصور میشد در کشوری با اقلیمهای متفاوت اگر استانی را صنعتی کردیم این به سایر مناطق دیگر هم سرریز خواهد شد. اگرچه این در بلندمدت ممکن است اما در واقع امروز شاهدیم که این اتفاق نیفتاد. تبریز و اصفهان و اراک صنعتی شدند اما در بسیاری از نقاط هنوز در کشاورزی سنتی هم عقب هستند و این مشکل بزرگی است که امیدوارم در برنامه ششم دیده شود. راه اصلاح نظام تدبیر این است که به استانهای مختلف شخصیت داده شود و برنامهریزی به صورت غیرمتمرکز باشد. حتی برای یک روستا باید مردم همان روستا برنامهریزی کنند که اکنون هم در دنیا اینچنین است. محمد ستاریفر اگر به تاریخ 200 ساله اقتصاد نگاه کنید، به غیر از برخی از اقتصاددانان بزرگ که جامعنگر بودند، بقیه اقتصاددانان راجع به دولت و کیفیت درست در حاشیه حرف زدند. نحلههای مختلف فکری شکل گرفته بود، تا اینکه امروز بین نحلههای مختلف فکری یکی از مباحثی که اقتصاددانان دنیا روی آن دست میگذارند به کیفیت حاکمیت و نحوه اداره مردم توسط حاکمیت برمیگردد. در واقع بحث نظام تدبیر، چگونگی کیفیت حاکمیت ایران برای اداره امور کشور است. کیفیت تدبیر در یک سازمان و دولت است که میتواند تضادها و واگراییها را همگن کند اما در ایران نهتنها گروهها ناهماهنگ بودند بلکه متضاد هم بودند و این موجبات آثار زیانبار گستردهای شده است. داگلاس نورث در سخنرانی نوبل خود میگوید مسوولیت نهایی توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی در یک کشور بر عهده دولت است. از دولت نه به معنای دولت مداخلهگر، تصدیگر و کنترلکننده بازار بلکه دولت بسترساز توسعه و نهادی یاد میکند. در کشورهای در حال گذار و حتی در کشورهای توسعهیافته اروپا این بحث پررنگتر شد که اگر بخواهیم از ظرفیتهای خود در جامعه استفاده کنیم به چگونگی کیفیت حکمرانی و نظام تدبیر در کشور بستگی دارد. براساس دیدگاه گروههای راهبردی، از ایران به عنوان سرزمین قلب یاد شده است که تمامی مولفههای دهگانه تمدن و پیشرفت را دارد. حال اگر پرسیده شود با وجود این همه ظرفیتهای تاریخی، فیزیکی، کانی و انسانی چرا توسعه متناسب با این ظرفیتها بهدست نیامده است؟ جواب این است که متناسب با این ظرفیتها نظام تدبیر کارآمد و توسعهگرا شکل نگرفته است. کارکرد دولت به عنوان نظام تدبیر است و این نظام تدبیر یعنی رفتار مدیریت از اثربخشی لازم برخوردار نیست. محمدسعید نورینایینی امنیت غذایی بنا به تعریف بینالمللی عبارت است از اینکه مردم همیشه و در همه جا به غذایی سالم و مغذی دسترسی داشته باشند. این مساله صدقهدادن نیست، یک حق است که هر یک از اعضای جامعه دارند و این چند سال پیش در سازمان ملل تصویب شده است. امنیت غذایی وقتی حاصل میشود که «مایعتین» یعنی نفت و آب موجود باشد. به این موضوع میتوان از ابعاد مختلف نگاه کرد. تا نفت داریم، امنیت غذایی هم داریم. سال گذشته ذرت و گندم به میزان بسیاری وارد شد و 50درصد نیازها از طریق واردات تامین شد، بنابراین تا وقتی نفت موجود است، امنیت غذایی وجود دارد. نتیجه اینکه روزی که نفت پایان یابد امنیت غذایی با آسیب شدیدی مواجه میشود. مساله آب یکی از مسایل اساسی اقتصاد ایران است و تمام زیستشناسان بر این توافق دارند که در اثر پدیدههای اقلیمی جدید مانند گرمشدن هوا و پدیده گلخانهای، هر یک درجهای که در فصل دانهبندی غلات افزایش پیدا کند، 10 درصد محصول را کم میکند. شاخصهای قیمت غذایی در دنیا نشان میدهد دوران غذای ارزان به پایان رسیده و غذا گران شده است. هر کشوری در برنامهریزی غذایی باید این موقعیت را مورد توجه قرار دهد. آب جهان به ویژه خاورمیانه بیرویه مورد استفاده قرار میگیرد و پایینرفتن سفرههای آب زیرزمینی، مسالهای بسیار جدی شده است. هماکنون در ایران زایندهرود و هامون و بختگان خشک شده است و پیشبینیها نشان میدهد ادامه این وضعیت در 20 سال آینده، تمدن ایران را با مشکل بسیار اساسی مواجه میکند. نتیجه اینکه اگر روند فعلی ادامه یابد بیتردید در مدت زمان بسیار کوتاهی با وضعیتی بسیار بد در امنیت غذایی مواجه خواهیم شد. راهحل اصلی این است که نفت را به عنوان یک راهحل کنار بگذاریم و به فکر افزایش تولید باشیم. در کشاورزی از دو طریق افزایش سطح کاشت یا تولید انجامپذیر است. افزایش سطح کاشت تقریبا در تمام دنیا منسوخ شده است اما در ایران وضعیت بدتر از این است و به دلیل پدیده زمینخواری، زمینهای شکننده برای کاشت انتخاب شدهاند. تنها راه باقیمانده افزایش بهرهوری عوامل تولید، کود، سم و بذر است. مهمترین راهحل بهرهوری مساله آب است، اگر نتوانیم آب کافی تولید کنیم دیگر بقیه عوامل هم به درد ما نمیخورد. علی صادقی تهرانی سال 61 به عنوان معاون برنامه اول اگرچه یک برنامه در زمان دولت موقت تدوین شده بود اما عمر این دولت کوتاهتر از آن بود که برنامهاش را به اجرا برساند. سوالی که مطرح میشود این است چه کسی به دنبال توسعه است؟ ما اقتصادخواندهها کارمان این است که درباره توسعه حرف بزنیم و سازمان برنامه هم توسعه بنویسد اما آیا عزم سیاسی جامعه دنبال توسعه است؟ عزم ملی به دنبال توسعه است؟ عزم سیاسی جامعه از توسعه گریزان است. توسعه متضمن مفاهیمی است و نیازمند کار تجربی است. توسعه بر آزادی انسان، حقوق فردی، بالابردن بهرهوری فرد و نهادهای فردی، استانها و واحدهای جمعیتی تکیه میکند و این متضمن حقوق فردی، آزادیهای اجتماعی و تشکلها و احزاب است. در صورتی که زمانی که صحبت از عدالت اجتماعی و عدم تبعیض میشود، میگویند این مکتب سوسیالیستی است و توسعه نیست. عزم سیاسی، پیشرفت، رشد و قله را میخواهد اما توسعه، قله ندارد. توسعه یک فرآیند آرام در جهت بالارفتن بهرهوری انسان است. مجموعه همگن و هماهنگ در بستر جامعه بزرگ را میطلبد و واژههایی که به کار برده میشود نشان میدهد توسعه در عزم سیاسی جامعه وجود ندارد.
|